۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۲

من که سودا زده روی توام
بسته سلسله موی توام

من که خود بلبل هر گل نشوم
قمری قامت دلجوی توام

هر شب از دست غمت جان سپرم
هر سحر زنده کند بوی توام

همچو برقی که به خرمن گذرد
سوخت سر تا به قدم خوی توام

روز و شب صحبت هر انجمن است
قصه روی تو و موی توام

تیغ بر کشتن من آخته ای
بنده ساعد و بازوی توام

هر کسی سوی کسی دیده برد
من همه دیده و دل سوی توام

گر بود کوه احد پیکر من
همچو کاهی به ترازوی توام

ای که از یک نگهم زنده کنی
کشته تیغ دو ابروی توام

ای که با جنبش آن زلف دراز
صولجان داری و من گوی توام

افسرا، فاش تر از این می گوی
که بود گلشن جان کوی توام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.