هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق یار خود در عذاب است. او از بی‌قراری، ناکامی و دوری معشوق شکایت می‌کند و اظهار می‌دارد که جز یاد و خیال یار، چیزی در زندگی ندارد. شاعر از طعنه‌های مردم نمی‌هراسد و خود را عاشقی بی‌نام و نشان می‌داند که حتی از کفر و اسلام نیز گذر کرده است. در نهایت، او از نپذیرفتن دعاهایش توسط معشوق گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد فراق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند کفر و اسلام نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۴۳

ای که بی کام لبت یک نفس آرام ندارم
روزگاری است که کامی من ناکام ندارم

تا خیال دو لبت ساغر و صهبای من آمد،
باده جز لخت دل خون شده در جام ندارم

با تو گر من بنشینم چه غم از طعنه مردم
من که در مجلس خاصم خبر از عام ندارم

شاید ار لاله برافروزی و چون سرو برقصی
کارزویی دگر از گلشن ایام ندارم

مستی و عربده و رقص بود شیوه عاشق
ننگ از این شیوه من عاشق بدنام ندارم

کفر اگر دیدن یار آمد و اسلام ندیدن
وای بر من، که همه کفرم و اسلام ندارم

بست تا دام سر زلف تو، پا مرغ دلم را
دانه ای جز هوس خال تو در دام ندارم

ای که طالع نشود صبح وصال تو ز بامم
روزگاری است که در هجر تو جز شام ندارم

افسرت چند دعا گوید و از من نپذیری
ای دریغا که ز تو بهره دشنام ندارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.