هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه از عشق عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حاضر است همه چیز را فدا کند. او از زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عشق بر خود می‌گوید و از بهار به عنوان نماد زنده‌شدن و تجدید حیات یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۴۹

عاشق و رند و میخواره من از عهد قدیم
دل و جان در خم زلف تو نمودم تسلیم

آفتابا، ندهم ذره ای از خاک درت
گر دهندم به بها سلطنت هفت اقلیم

گردن از عشق رخت کج شده چون چنبر دال
قامت از بار غمت خم شده چون حلقه میم

نوبهار آمد و حیف است به غفلت مردن
که مسیحای چمن زنده کند عظم رمیم

زانجمن هیچ در این فصل مرو سوی چمن
ترسم آشفته شود سنبل زلفت ز نسیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.