هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن میگوید. او با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، احساسات عمیق خود را بیان میکند. شاعر از دامان معشوق، خورشید گریبان او، لب لعلش و دیگر عناصر برای توصیف عشق خود استفاده کرده است. همچنین، او به قدرت و تأثیر این عشق بر زندگی خود اشاره میکند و حتی آن را با معجزههای پیامبران مقایسه میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعارههای پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مذهبی نیاز به دانش پیشینه دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۱۵۰
تا به دامان تو من دست تولا زدهام
پای بر اطلس و نه جامه خضرا زدهام
تا دلم مطلع خورشید گریبان تو شد
خنده بر روشنی صبح مصفّا زدهام
در تو گر من نظری بنگرم از چشم هوس
تیر بر مردمک دیده بینا زدهام
من که مستم ز لب لعل تو ناخورده شراب
روشن است آن که می از ساغر بیضا زدهام
گرچه در اوج غم عشق، کم از عصفورم
پر ز اقبال تو، بر عرصه عنقا زدهام
خون خورد قبطی از این غم، که من از سیل سرشک
نیستم موسی عمران و به دریا زدهام
ای که از لعل تو شد، گوهر نظمم جانبخش
دم روحالقدس از نطق مسیحا زدهام
تا ز لعل لب تو، بر لب من رفت حدیث
میتوان گفت که حرفی ز معما زدهام
پای بر اطلس و نه جامه خضرا زدهام
تا دلم مطلع خورشید گریبان تو شد
خنده بر روشنی صبح مصفّا زدهام
در تو گر من نظری بنگرم از چشم هوس
تیر بر مردمک دیده بینا زدهام
من که مستم ز لب لعل تو ناخورده شراب
روشن است آن که می از ساغر بیضا زدهام
گرچه در اوج غم عشق، کم از عصفورم
پر ز اقبال تو، بر عرصه عنقا زدهام
خون خورد قبطی از این غم، که من از سیل سرشک
نیستم موسی عمران و به دریا زدهام
ای که از لعل تو شد، گوهر نظمم جانبخش
دم روحالقدس از نطق مسیحا زدهام
تا ز لعل لب تو، بر لب من رفت حدیث
میتوان گفت که حرفی ز معما زدهام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.