هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌باختگی، فراق و درد عشق می‌نالد و بیان می‌کند که حتی رهایی از قید وجود و عدم نیز او را از یاد معشوق رها نکرده است. شعار به عشق به عنوان یک تجربه عمیق و دردناک نگاه می‌کند که جان او را گرفته اما از یادش نمی‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'از تنم جان رود' و 'غم عشق تو' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

از نوا کم نکنم، تا نکند آزادم
گر قفس گلشن و گلشن قفس صیادم

آن نهان عشوه، که آوردی و بردی دل من
از تنم جان رود و آن نرود از یادم

رنج دل در طلب راحت جان دولت نیست
دولت آن است که من در طلبش جان دادم

هیچ کم می نکند زآتش و آب و دل و چشم
غم عشق تو، که چون خاک دهد بر بادم

تو چو شیرینی و پرویز هوس پیشه، رقیب
سینه ام کوه و غمت تیشه و من فرهادم

نهم از دایره خط عدم، پا آن سوی
دست جور تو گر این گونه کند بنیادم

افسر، از قید وجود و عدم آزاد شدم
تا به دام سر زلفین بتان افتادم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.