هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از گذشتن از آسایش و آرامش برای عشق سخن می‌گوید، از شب‌زنده‌داری‌ها و انتظارهایش می‌گوید، و خود را مانند بلبلی توصیف می‌کند که برای معشوق خاموش شده است. او با وجود ناکامی‌ها، عشقش را همچون گنجی ارزشمند می‌داند و از داغ معشوق به عنوان یادگاری گرانبها یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۶۴

تا عشق را قدم بسرکو نهاده ایم
از کوی عافیت قدم آن سو نهاده ایم

آرام و تاب در پر عنقا سپرده ایم
صبر و سکون به سایه آهو نهاده ایم

پابست زلف سلسله مویی شدیم ما
واینک بپای سلسله ز آن مو نهاده ایم

گامی نرفته ایم نکو در تمام عمر
این گام اول است که نیکو نهاده ایم

بر یاد دوست، شب همه شب تا سحرگهان
شیدا صفت بنای هیاهو نهاده ایم

هر شب در آرزوی دو مرجان لعل او
بر کهربا، دو رشته لؤلؤ نهاده ایم

با نقد مهر دوست که چون زر خالص است
ما سنگ ناقصی به ترازو نهاده ایم

ما بلبلان نغمه سرا، مهر خاموشی
بر لب از آن دو لعل سخنگو نهاده ایم

بگذر شبی به کلبه عشاق و از غمش
سرها ببین که بر سر زانو نهاده ایم

با داغ او خوشیم که آخر بیادگار
نقشی به دل از آن رخ دلجو نهاده ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.