هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق یار خود می‌نالد. او از غم و اندوهی که دارد سخن می‌گوید و توصیف می‌کند که چگونه دلش ویران شده و مانند خانه‌ای بی‌حصار است. شاعر از زیبایی یار خود به وجد آمده و اشک‌هایش مانند شمعی رو به افول است. او از این که یارانش از او دوری می‌کنند احساس شرمندگی می‌کند و در نهایت، از این که عشق راه دشواری است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

بخش ۳۷ - صفت رمّال

رمّال که از غمش چو نالم
دارد خبری ز کلّ حالم

آن شوخ مرا ز حُسن گل بوش
چون قرعه نموده خانه بر دوش

ویران دل من که وقف یار است
چون خانه ی رمل بی حصار است

از دیدن او دو چشم پُر خون
آتش ریزد چو شمع وارون

از سیر جمال آن پریوش
شد متصل آب من به آتش

یاران از من کشند محنت
شرمنده شدم از این جماعت

خون در دلم از غم رفیق است
در عشق چه سازم این طریق است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۶ - صفت چاقشور دوزان
گوهر بعدی:بخش ۳۸ - صفت طبّاخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.