۹۰ بار خوانده شده

بخش ۴۰ - صفت قنّاد

قنّاد که خون عاشقان خورد
از شیرینی، دل مرا بُرد

دارد دهنی جو نُقل پسته
شیرین وز گفتگوی بسته

مغزم ز خیال آن بت چین
چون کلّه ی قند گشته شیرین

شیرین شده، دیده، توی بر تو
چون قرص زرشک و قرص لیمو

دل از غم آن بت دو بُرجی
سُوراخ بود چو نان کُرجی

سرهاست بیادش از هوس پُر
چون کاسه ی شهد از مگس پُر

مغز من خسته را هوس خورد
این کلّه ی قند را مگس خورد

دل ار لب او شکست خود دید
چون شیشه که پُر نبات گردید

با یاد تو در دلم گره ها
چون پسته بود دورن حلوا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۹ - صفت تیرگر
گوهر بعدی:بخش ۴۱ - صفت خیّاط
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.