۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

بیا چو غنچهٔ تر، خیمه زن برابر گل
شراب لاله‌صفت خور، به بوی ساغر گل

ورق ورق، گل ازان شد، که تا فرو خوانی
نشاط نامه ی می خوارگان زدفتر گل

به هر کجا که کنون عاشقی است نالنده
چو بلبلانش بینی نشسته دربر گل

زر گل از پی آن، بیشتر به باد شود
که هست جمع زباد هوا، همه زرگل

لباس پاره ی شادی توان رفو کردن
زجیب پاره ی صبح و، زدامن ترگل

سپیده دم زطرب چاک کرد حله خویش
که باقی است شراب شبانه در سر گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.