۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت
وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت

مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد
به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت

تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی
کسی که صرف وفای تو کرده عمر، تمامت

بخون و خاک طپم نه جراحتی و نه زخمی
جزین نداشته هرگز شهید عشق علامت

دهم به مژده ی وصل تو جان و خوشدلم آری
خوش است وعده ی دیدار اگر بود بقیامت

بجان رسید رفیق از بلا و رشک رقیبان
که پای رفتن ازان کو نماند ورای اقامت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.