۱۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶

برای صبا به یارم امشب
کز دست غمت فگارم امشب

در پی کسیم بس این که ناچار
غم زیسته غمگسارم امشب

از شعله ی شوقت آتش افتاد
چون شمع به پود و تارم امشب

آتش رودش به جای خوناب
بر رخ دل داغدارم امشب

پروانه صفت چراغ دل فاش
جان سوخت به یک شرارم امشب

در تابه شوق و تاب دوری
چون زلف تو بیقرارم امشب

چون شمع سرشک آتشین ریخت
از دیده ی اشکبارم امشب

ای دل به تو هیچ کس نپرداخت
از روی تو شرمسارم امشب

زین صرصر فتنه زای هایل
برباد روم غبارم امشب

جز مرگ چه چاره ام صفایی
کافتاد اجل دوچارم امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.