هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و از سوختن دل و جان در آتش هجران سخن می‌گوید. او از اشک‌های بی‌پایان، آه‌های سوزان و خروش‌های بی‌اثر خود می‌گوید که گویی همه‌ی جهان را در برگرفته است. شاعر از سوختن وجود خود، از دست دادن آرزوها و نابودی شادی‌هایش تحت تأثیر غم و اندوه سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۱

نه جان از طعن تیغم آن قدر سوخت
که دل از طعنه ی تیر نظر سوخت

نه تنها دیده و دل کآتش عشق
سرا پای وجودم خشک و تر سوخت

به هجرانت خروشیدم چنان سخت
که کیوان را برافغانم جگر سوخت

ز اشکم رخنه در بام و در افتاد
ز آهم پای تا سر بوم و بر سوخت

سرشکم سیل در بحر و بر افکند
خروشم خاوران تا باختر سوخت

به تن صد تابم از مژگان برانگیخت
چه افسون ساخت کز پیکان پسر سوخت

مرا از داغ رویش روزگاری است
که دل چون شمع هر شب تا سحر سوخت

سموم غم به کشتم آتشی ریخت
که شاخ خرمی را برگ و بر سوخت

به دام روزگار از کاوش چرخ
همای دولتم را بال و پر سوخت

صفایی ز آن در آهم نیست تأثیر
که عشقم ناله را در دل اثر سوخت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.