۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

دلی در آتش عشقت سمندری آموخت
کز آب چشم بط آسا شناوری آموخت

ز دست تست دلی هرکجا به پای فتاد
که هر بتی ز تو آداب دلبری آموخت

به جادوی تو عیان دیده ام به رأی العین
که سامری هم از او رسم ساحری آموخت

از آن خطای تو خوانم جفای خوبان را
که خصلت تو به تکران ستمگری آموخت

مرا به سینه برانگیخت حالت سپری
به غمزه تو حکیمی که خنجری آموخت

نسیم صبح که بویی بود ز باد بهشت
ز نکهت خم زلف تو عنبری آموخت

چو چرخ داد به چشم تو علم صیادی
دل مرا به ضرورت کبوتری آموخت

گرت فتاد صفایی به خاک ره چه کند
سرش به پای تو از زلف همسری آموخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.