هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عشق و فداکاری بیحد و مرز خود را نسبت به دوست بیان میکند. او حاضر است جان و عمر خود را فدای دوست کند و حتی در راه رضایت دوست، مرگ را نیز میپذیرد. شاعر از دوست میخواهد که نظری به او کند و از وفاداری خود به دوست در مقابل جفای دیگران سخن میگوید. در نهایت، او از لطف و عطای دوست سخن میگوید و آرزو میکند که محروم از این لطف نشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'زنده زنده بمیرم' یا 'قصد قتل دارد' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۹۲
از جان و سر دریغ ندارم به پای دوست
هر دم به موجبی سر و جانم فدای دوست
تا عمر جاودان دهدم دوست در عوض
زیبد که زنده زنده بمیرم برای دوست
ای دل ز جان بدر شو و ترک حیات کن
گر در هلاک ما و تو باشد رضای دوست
از روی مهر گو نظری سوی ما فکن
تا روی ما طلا شود ازکیمیای دوست
نالند ناگزر به جهان هر کس از رهی
خلق از جفای دشمن و ما بر وفای دوست
او قصد قتل دارد و من چشم قرب کاش
سبقت برد دعای من از مدعای دوست
ای شه گدای دولت دنیا تویی نه ما
پس دیگر از چه فخر کنی بر گدای دوست
با طول روزحشر ز سر گیرم این حدیث
کوته فتد کجا به اجل ماجرای دوست
محروم از آستان چو صفایی مران دگر
آن را که دیده باز بود برعطای دوست
هر دم به موجبی سر و جانم فدای دوست
تا عمر جاودان دهدم دوست در عوض
زیبد که زنده زنده بمیرم برای دوست
ای دل ز جان بدر شو و ترک حیات کن
گر در هلاک ما و تو باشد رضای دوست
از روی مهر گو نظری سوی ما فکن
تا روی ما طلا شود ازکیمیای دوست
نالند ناگزر به جهان هر کس از رهی
خلق از جفای دشمن و ما بر وفای دوست
او قصد قتل دارد و من چشم قرب کاش
سبقت برد دعای من از مدعای دوست
ای شه گدای دولت دنیا تویی نه ما
پس دیگر از چه فخر کنی بر گدای دوست
با طول روزحشر ز سر گیرم این حدیث
کوته فتد کجا به اجل ماجرای دوست
محروم از آستان چو صفایی مران دگر
آن را که دیده باز بود برعطای دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.