۱۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵

تا غایبی تو اهل صفا را حضور نیست
با صد چراغ بزم مرا بی تو نور نیست

آنکش به التفات توان کشت دم به دم
خون ریختن به تیغ تغافل ضرور نیست

شاید به قتلم از غم هجران دهی فراغ
وین لطف از مکارم خلق تو دور نیست

ماندم تطاول تو کشم ورنه در رهت
تقصیرم از ندادن جان جز قصور نیست

بر ذیل آستین تو دست وصول نه
و ز خاک آستان تو پای عبور نیست

جاوید اگر جوار توام جایگه دهند
اندیشه ی قصور و تمنای حور نیست

هرگز شراب تلخ و ترش درمذاق من
چون بوسه های لعل تو شیرین و شور نیست

برمن سزد زبان ملامت کنند باز
کم اختیار نیک و بد از باب زورنیست

با لاف دوستی به فراق تو زنده ماند
دیگر مگوی هان که صفایی صبور نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.