هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عاشقانهای است که در آن شاعر از بیوفایی و جفای معشوق شکایت میکند، اما همچنان به او عشق میورزد. او از دوری و بیتوجهی معشوق رنج میبرد، اما با وجود همهی اینها، دل به او بسته است. شاعر همچنین به زیباییهای طبیعت و رابطهی بین بلبل و گل اشاره میکند تا احساسات خود را بهتر بیان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۰
سگی به از من سرگشته پاسبان تو نیست
ولی چه سود که رویم بر آستان تو نیست
اگر چه از سر تیر تو اوفتادم دور
ولیک همچو ندانی که دل نشان تو نیست
اگر هزار خدنگ از کفت خورم دارم
هنوزحسرت تیری که درکمان تو نیست
ز رشک غارت گلچین به هیچ دام و قفس
شکسته بال تر از مرغ آشیان تو نیست
چه گلبنی که در دی هم استی چو بهار
میان بلبل وگلچین و باغبان تو نیست
غرور و خشم و تغافل، جفا و ناز و عتاب
به ملک دلبری امروز جز به شان تو نیست
خود از قفای تو آمد هر آنکه دل به تو داد
گناه جادوی خون ریز دل ستان تو نیست
چه خوش بود که به اهل وفا جفا نکنند
ولی چه فایده کاین رسم در زمان تو نیست
خود از نخست صفایی به بی وفایی هات
چنان شناخت که حاجت به امتحان تونیست
ولی چه سود که رویم بر آستان تو نیست
اگر چه از سر تیر تو اوفتادم دور
ولیک همچو ندانی که دل نشان تو نیست
اگر هزار خدنگ از کفت خورم دارم
هنوزحسرت تیری که درکمان تو نیست
ز رشک غارت گلچین به هیچ دام و قفس
شکسته بال تر از مرغ آشیان تو نیست
چه گلبنی که در دی هم استی چو بهار
میان بلبل وگلچین و باغبان تو نیست
غرور و خشم و تغافل، جفا و ناز و عتاب
به ملک دلبری امروز جز به شان تو نیست
خود از قفای تو آمد هر آنکه دل به تو داد
گناه جادوی خون ریز دل ستان تو نیست
چه خوش بود که به اهل وفا جفا نکنند
ولی چه فایده کاین رسم در زمان تو نیست
خود از نخست صفایی به بی وفایی هات
چنان شناخت که حاجت به امتحان تونیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.