هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق، جدایی، و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق، بی‌وفایی، و غم‌های پنهان می‌نالد و بیان می‌کند که عشق او چنان سوزان است که حتی در دوزخ هم عذابی سخت‌تر از آن نیست. همچنین، او به بی‌حسابی جور معشوق و ناتوانی در فرار از این عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، رنج‌های روحی، و مفاهیم عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی اشارات به درد و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۰۲

گناه عاشق و معشوق را عقابی نیست
در این گناه بود پس دگر ثوابی نیست

خطا به عهد مکن بیش از این جفا با من
که روزحشرت از آن ماجرا جوابی نیست

ز دور نوش دهان تا فکنده ای دورم
به ساغرم به جز از درد غم شرابی نیست

جدا فتاده لبم تا ز لعل خون خوارت
سوای لخت جگر درکفم کبابی نیست

از آن زلال که یک دم مرا نصیب نبود
علی الدوام به جز اشک دیده آبی نیست

دلیل عشق همین بس مرا که هر شب و روز
ز ترکتاز خیال تو خورد و خوابی نیست

بنازم آن کف رنگین که روزگاری رفت
که جز به خوندل مردمش خضابی نیست

از آن دلیر شدی جور و بی حسابی را
که بی حسابی جور ترا حسابی نیست

به قتلم این همه تأخیر تا کی ای صیاد
ترا که هیچ ز خون ریزی اجتنابی نیست

به تاب آتش دوزخ مرا مترسان باز
که سخت تر ز بلای غمت عذابی نیست

به درک عقل کهن ترک عشق تو نکنم
که بی تو با همه حزمم توان و تابی نیست

صفایی این غم مکتوم را به کس مسرای
که شرح عشق جهان سوز درکتابی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.