هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از درد عشق و دل‌باختگی می‌گوید. او از معشوقی یاد می‌کند که زیبایی‌هایش مانند لاله، لب یاقوت‌گونه، و زلف مشکین توصیف شده‌اند. شاعر از فراق و حسرت سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق کاری سرسری نیست و اسیر معشوق شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۳

دریغا کز دلازاری بری نیست
بتی کو را گریز از دلبری نیست

به داغ لاله ی چهرش نباشد
رخی کز دست غم سیسنبری نیست

به شور لعل شیرینش نیابم
لبی کز خون دل نیلوفری نیست

به چین زلف مشکینش نبینم
تنی کز تاب حسرت چنبری نیست

نتابم سر ز فرمانت که یک موی
مرا درکار مهرت خود سری نیست

بگو شمشاد کز بالا بنالد
که او را بر قدت بالاتری نیست

بدان صورت نظر بگمار و بنگر
چه معنی ها که در صورت گری نیست

چوشیخت سر چرا در پای ننهاد
فقیه شهر اگر بالا سری نیست

مرا خود بس همین ز آغاز و انجام
که کارم عشوه های منبری نیست

در انگشت سلیمانی بزن دست
که چندان فضل در انگشتری نیست

ز سر بگذار سودای بتان را
صفایی عشق کاری سرسری نیست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.