هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بیتفاوتی معشوق خود رنج میبرد. شاعر از سنگدلی معشوق شکایت دارد و احساس میکند که نالههایش اثری ندارد. او از تنهایی و بیپناهی خود میگوید و آرزو میکند که معشوق به او توجه کند. در نهایت، شاعر به مینوشی و رهایی از غمها دعوت میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مینوشی و خرابات ممکن است برای گروههای سنی پایینتر مناسب نباشد.
شمارهٔ ۱۰۵
آن دل که بر او ناله ما را اثری نیست
دل نیست که سنگی است کز او سختتری نیست
گر حاج بیایند به طوف حرم ما
دانند که غیر از دل سنگت حجری نیست
نالم هم از ناله ی خود نی ز دل یار
آن را چه گناه است که این را اثری نیست
در فصل بهاران به بهای می گلرنگ
افسوس که جز اشک رخم سیم و زری نیست
خوشتر بود از طرف چمن حلقه ی دامش
مرغی که به کنج قفسش بال و پری نیست
درمان دل از جادوی بیمار تو جویم
کامروز به جز چشم تو صاحب نظری نیست
فرقی فره از خاک رهش هست سری کش
با خاک سر کوی خرابات سری نیست
انگیختم از دیده چنان دجله به دامن
کز رود ارس در نظرم خشک تری نیست
از صومعه برخیز و به میخانه بکش رخت
زیرا که صفایی به از اینت سفری نیست
دل نیست که سنگی است کز او سختتری نیست
گر حاج بیایند به طوف حرم ما
دانند که غیر از دل سنگت حجری نیست
نالم هم از ناله ی خود نی ز دل یار
آن را چه گناه است که این را اثری نیست
در فصل بهاران به بهای می گلرنگ
افسوس که جز اشک رخم سیم و زری نیست
خوشتر بود از طرف چمن حلقه ی دامش
مرغی که به کنج قفسش بال و پری نیست
درمان دل از جادوی بیمار تو جویم
کامروز به جز چشم تو صاحب نظری نیست
فرقی فره از خاک رهش هست سری کش
با خاک سر کوی خرابات سری نیست
انگیختم از دیده چنان دجله به دامن
کز رود ارس در نظرم خشک تری نیست
از صومعه برخیز و به میخانه بکش رخت
زیرا که صفایی به از اینت سفری نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.