هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از عشق، غم، و زیبایی سخن میگوید. شاعر از زلف یار، دلهای اسیر، و رنجهای عشق مینویسد و به مفاهیمی مانند کرم، شرم، و قدرت نیز اشاره میکند. در بخشهایی از شعر، مفاهیم فلسفی مانند برابری انسانها در لحظهی مرگ و ارزش صفای طبع مطرح میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی مفاهیم فلسفی و انتزاعی موجود در شعر نیاز به درک عمیقتری از زندگی و عواطف انسانی دارد.
شمارهٔ ۱۳۳
از آن دو زلف پریشان که خم به خم دارد
به هر خمی دل جمعی اسیر غم دارد
ز اشک و رخ همه را سیم و زر به دامان ریخت
کدام شه به گدایان چنین کرم دارد
چرا ز دیده ی مردم نهفته رخ چو پری
اگر نه شرم از او گلشن ارم دارد
دلم به آهوی ببر افکنش نگردد رام
به شیر شرزه نگر کز غزال رم دارد
بگو به پادشه از من که جام جم به کف آر
که صرفه ای نبرد هر که ملک جم دارد
به لطف گو برهان بنده ای زبند بلا
چه چشمت آنکه حصاری پر از حشم دارد
به گاه نزع چه فرق است با گدا شه را
هزار قیصر و خاقان اگر خدم دارد
ز خاطری المی، از دلی غمی بردار
شبان مرا دست که غم خواری غنم دارد
صفای طبع صفایی چه خوش توان دریافت
از این لآلی دلکش که درقلم دارد
به هر خمی دل جمعی اسیر غم دارد
ز اشک و رخ همه را سیم و زر به دامان ریخت
کدام شه به گدایان چنین کرم دارد
چرا ز دیده ی مردم نهفته رخ چو پری
اگر نه شرم از او گلشن ارم دارد
دلم به آهوی ببر افکنش نگردد رام
به شیر شرزه نگر کز غزال رم دارد
بگو به پادشه از من که جام جم به کف آر
که صرفه ای نبرد هر که ملک جم دارد
به لطف گو برهان بنده ای زبند بلا
چه چشمت آنکه حصاری پر از حشم دارد
به گاه نزع چه فرق است با گدا شه را
هزار قیصر و خاقان اگر خدم دارد
ز خاطری المی، از دلی غمی بردار
شبان مرا دست که غم خواری غنم دارد
صفای طبع صفایی چه خوش توان دریافت
از این لآلی دلکش که درقلم دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.