هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و دردهای عشق اشاره دارد. شاعر از زلف معشوق، دیدار یار، و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند مار سیاه برای زلف و خونریزی از چشم، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند عشق زمینی و الهی، فنا در معشوق، و دادخواهی در محشر نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی استعاره‌ها مانند خونریزی و قتل عشاق ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۳۲

مسلسل زلف مشکین گرد آن رخسار می‌گردد
عجب ماری سیه پیرامن گلزار می‌گردد

مکن جمع از رخ رخشان دگر زلف پریشان را
که آن سرگشته هم چون من پی دیدار می‌گردد

به یک ره قتل کن عشاق را کز حرص جان‌بازی
ز کم کم پیش و پس گشتن سخن بسیار می‌گردد

به محشر کشتگانت را مجال دادخواهی کو؟
که در باب تو کار داوری دشوار می‌گردد

تو گر خونریزی خوبان عجب داری تماشا کن
که جان و سر در این سامان چه بی‌مقدار می‌گردد

ز چشم یار و چشم من کمال فرق بین تا چون
یکی خونخوار می‌افتد یکی خونبار می‌گردد

تو گر فریاد گفتی خامش آیم فکر دیگر کن
چه سازم چاره دل کز فغان ناچار می‌گردد

به روز فصل چندین وصل خواهد داشت بر یوسف
عزیزی کو به خاک آستانت خوار می‌گردد

چه باز او گوشهٔ خلوت فراز آمد صفایی را
دگر کآسیمه‌سر در کوچه و بازار می‌گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.