هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عناصر طبیعت مانند گل، خار، آفتاب و باغ برای بیان احساسات عاشقانه و عرفانی استفاده می‌کند. شاعر از زلف یار و خط رخسار او سخن می‌گوید و از درد عشق و اسارت دل در این راه می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند کفر و اسلام و حاصل خرمن حسنت دارد که نشان‌دهنده‌ی لایه‌های معنایی عمیق‌تر در شعر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند کفر و اسلام نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای تفسیر دارد.

شمارهٔ ۲۱۲

کار خونریزی لعلت چو به فرجام رسید
ناگهان از دو طرف خط شبه فام رسید

جمع شد خاطرم از زلف پریشان که ز خط
آفتاب مهم اینک به لب بام رسید

گلم آید به نظر خار از آنرو که ز خط
وهن ها بررخت ای سرو گلندام رسید

رخ نبودش خبر از آتش دل ها ناگاه
دود آن سوختگان بین که بدین خام رسید

بردی از زلف چه دل ها به اسیری که ترا
به جزای عمل این دانه از آن دام رسید

هر که بیند خط رخسار تو گوید این است
دوده ی کفر که بر بیضه ی اسلام رسید

حاصل خرمن حسنت به سیه کاری زلف
آخر این خوشه ی خط شد که سرانجام رسید

آنکه جز خار به خاصان رسدی می نرساند
اینک از باغ گلش بهره بهر عام رسید

هیچ و پوچ از خط او رفت صفایی در خط
زانکه هر صبح دمید از پی آن شام رسید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.