هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس گناه و نیاز به پناه‌آوردن به درگاه معشوق (یا خداوند) سخن می‌گوید. او از نداشتن امکانات و بضاعت کافی برای رسیدن به وصال معشوق شکایت دارد، اما با این حال، تنها راه نجات خود را در همین پناه‌آوردن می‌بیند. او از عشق، فقر معنوی یا مادی، و امید به رحمت معشوق می‌سراید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه، پناهندگی، و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۷۲

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم
ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم
کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

کم نداد پناهی تو ره به خویشتنم ده
که آشکار و نهان غیر سوی تو راه ندارم

بهای وصل تو بسیار و من بضاعتم اندک
به خورد عشق دریغا که دستگاه ندارم

از این نوای دمادم و زین سرشک پیاپی
به دیده اشک نماند و به سینه آه ندارم

بریز خون من امشب کجا مجال تظلم
مرا که روز قضا جز یکی گواه ندارم

به یمن عشق تو عمری است ای گدای تو شاهان
که هیچ بیم و امید از گدا و شاه ندارم

گرم ز فرط کرم روسفید خواهی و فارغ
به حشر واهمه از نامه ی سیاه ندارم

به تاج زر نتوان سر ز راه برد صفایی
مرا که بر سر کویشبه سر کلاه ندارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.