هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دامن پاک معشوق گواه صداقت اوست. او از ذلت عشق و قربانی شدن در راه معشوق می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق معشوق چراغ راه تاریک اوست. شاعر همچنین از صبر و شکیبایی در عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۸۱

به فر دوستی از افترای خصم چه باکم
بس است دامن پاکت گواه دیده ی پاکم

نکرد پرده دری یار پرده دار و گرنه
نشد به رشته ی تقوی رفوی خرقه ی چاکم

ذلیل عشق تو بودن قتیل تیغ تو گشتن
خوش است ورنه چه حاصل خود از حیات و هلاکم

مرا نشاط همین بس ز بعد جان سپری ها
که داغ عشق تو باشد چراغ تیره مغاکم

به یاد تابش و تابم ز زلف و عارض خود بین
دمد چو سنبل و سوری به جای سبزه ز خاکم

اگر خموش نشستم مرا صبور ندانی
که ناله سوخت بنای از درون نایره ناکم

چه خاست ز اشک و خروشم به روز خویش که هر شب
دوید آن به سمک یا رسید این به سماکم

مرا شکیب به نقصان و عشق رو به افزایش
ترا به عکس دمادم غرور بیش و وفاکم

به چنگ طفل مسلمانیم اسیر صفایی
که کافرانه خورد خون چو شیر دختر تاکم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.