هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی ناشی از آن سخن می‌گوید، از درد هجران و آشفتگی روحی خود می‌نالد، و به دنبال چاره‌ای برای غم‌هایش می‌گردد. او از دست دادن دین و دل را یادآور می‌شود و اشاره می‌کند که تمام درد و درمانش از معشوق است. در نهایت، از جادوی نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد هجران و آشفتگی روحی نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۲۸۳

دوش از آن باده که پیمود بطی جانانم
نه چنان بیخود و مستم که سر از پا دانم

دست از دامنم ای بدرقه بردار و برو
که سفر کردن از این در قدمی نتوانم

دولت و زندگیم جان و دلی بیش نبود
دل فکندیم به پا تا چه رود بر جانم

در خرابات مغان گم شده ای هست مرا
بی جهت نیست که آشفته و سرگردانم

مگر از مرگ کنم چاره غم هجران را
که جز این صارفه مشکل نکند آسانم

داده بودند مرا از دو جهان دین و دلی
این خود ازکف شد و دل کند بباید زآنم

رایگان داده ز کف گوهر و بر خامی خویش
مضطر و سوخته و غمزده و حیرانم

درد و درمان همه از تست خدا را مپسند
که من از چاره ی درد تو به خود درمانم

سحر جادوت ز خود بی خبرش کرد و ربود
ورنه دل بود کجا ایمن از آن مژگانم

تب و تابم مکن انکار صفایی زنهار
کآب چشم آمده بر آتش دل برهانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.