هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری سخن می‌گوید و درد هجران و دوری از معشوق را بیان می‌کند. او از قربانی کردن خود برای معشوق و آرزوی آزادی از قید و بندها می‌گوید. همچنین، از عدالت و کریم بودن معشوق و ناله‌های خود از دوری او سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۸۵

گر بود قابل قربان قدومت جانم
بی وفایم که به جان در طلبت درمانم

خرم آن روز که قیدم بگشایند ز پای
و ز قفس باز پرد طایر بال افشانم

بسپرم راه گلستان وفا دست نشان
پر کنند از گل مقصود مگر دامانم

گر به پای سگ کوی تو بسایم سر و روی
تارک فخر و شرف بگذرد از کیوانم

ور به خاک در خود بخشیم آرامگهی
فرق خورشید بود در قدم دربانم

گر نه زنجیر ی سودای تو بودم ز نخست
پس چرا عدل تو فرمود بدین زندانم

بر کریمی زکرامت شودم خضر طریق
چند دارند سراسیمه و سرگردانم

نه کنون عجز خود از قرب تو معلومم شد
روزگاری است که در نقض همم حیرانم

گر به دامان توام دست تمنا نرسید
شکر لله که به گوش تو رسید افغانم

نهیم از ناله مفرمای صفایی که نماند
بیش از این تاب تحمل ز تاب هجرانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.