هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی‌های معشوق و احساسات شاعر نسبت به او می‌پردازد. شاعر از گیسوی درهم و رخسار معشوق سخن می‌گوید و از فراق و اشتیاق خود می‌نالد. همچنین، از نوروز و محرم به عنوان نمادهایی از پیوند و تجدید یاد می‌کند. در بخشی از شعر، شاعر از بیم و هراس خود از دست دادن معشوق و ناتوانی در تحمل فراق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق و اشتیاق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

گشودی طلعت از گیسوی درهم
نمودی صبح عید از شام ماتم

بهر قرنی فلک یک ره جهان را
محرم آرد و نوروز با هم

تو هر روز و شب از آن زلف و رخسار
به نوروزم قرین داری محرم

مگر با این تعلق مام گیتی
مرا با مهر جانان زاده توام

بدید ار اشتیاقم آمد افزون
شکیبم در فراقت هر چه شد کم

به چشمم بی جمالت در گلستان
چو مژگان خار می آید سپر غم

مرا بیم است کز دست جوانان
نهم در عهد پیری سر به عالم

جز آن ترک ملک خوی پری روی
ندیدم حور عین از نسل آدم

نه کارم ساخت از زخم دگر دوست
نه بر زخمم نهاد از مهر مرهم

صفایی را زد آن پیکان که هرگز
نخورد اسفندیار از شست رستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.