هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از دوری و فراق معشوق است. او در افغان (غم و اندوه) به سر می‌برد و از هجران و حرمان رنج می‌کشد. شاعر از دست دادن نعمت قرب معشوق را lament می‌کند و از آتش هجران می‌سوزد. او احساس پریشانی و طغیان می‌کند و در نهایت از عزیزان و جانان خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۳۰۵

شب و روز از غمت در باغ و زندان
در افغانم در افغانم در افغان

کجا بی باغ رویت دل گشاید
ز بستانم ز بستانم ز بستان

بیا و ز دیده بنگر سیل خونین
به دامانم به دامانم به دامان

برون شد نعمت قرب تو از دست
به کفرانم به کفرانم به کفران

چه دولت ها کم از کف زایل آمد
به طغیانم به طغیانم به طغیان

گدازد این سفر هم جان و هم جسم
به هجرانم به هجرانم به هجران

اگر کردی خبر دل خواهدت سوخت
به حرمانم به حرمانم به حرمان

چسان دل آب ناید ز آتش هجر
نه سندانم نه سندانم نه سندان

دریغا کز نظر خوارم فکندند
عزیزانم عزیزانم عزیزان

پریشان نامه ام برخوان صفایی
به جانانم به جانانم به جانان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.