هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از درد عشق، بی‌قراری، وصف معشوق و حالات درونی عاشق سخن می‌گوید. شاعر از ناامیدی، اشک‌ها، و ویرانی دل خود در راه عشق می‌گوید و گاهی با زبانی طنزآمیز از معشوق گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۵۰

گر دل هوای عشق تو بر سر نداشتی
ما را چون خویش واله و مضطر نداشتی

در قتل من بس آن هم ابروی و قد راست
حاشا نکن که نیزه و خنجر نداشتی

حال درون چه گویمت ازعشق و کی ترا
باشد خبر که دست در آذر نداشتی

دل ها به زلف بستی و یک مو در این عمل
خوف از صراط و شورش محشر نداشتی

نازم غرور حسن که خون های بی گناه
با خاک راه خویش برابر داشتی

بنگر به تاب زلف پریشان بی قرار
احوال دل که گفتم و باور نداشتی

ای سیل اشک رو به من آورده ای چرا
ویران تری ز من مگر آخر نداشتی

عمری است کم ز لعل لب آورده ای خراب
با آنکه هیچ باده به ساغر نداشتی

گر دل به پا فتاد صفایی ز دست دوست
دلخور مباش چاره ی دیگر نداشتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.