هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از فراق معشوق خود رنج می‌برد. شاعر با تصاویر زیبا و احساسی، از تیر بلای عشق، اشک و آه، و ناله‌های دل شکسته خود سخن می‌گوید. او از معشوق خود می‌خواهد که به فریادش برسد و درمان درد او باشد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۹۶

ز فرق تا قدم از عضو عضو او به ادایی
به ذره ذره وجودم نشست تیر بلایی

به راه این دل مسکین ز تار طره ی مشکین
فکند پیش و پس از هر طرف کمند رسایی

فتاده بر سر میدان شهیدت آن قدر از پا
که جای نیست تهی تا زنند دستی و پایی

به اشک و آه دلم کرده خو مرانم ازین در
که خوشتر از سر کویت ندیدم آب و هوایی

ز ترک افغان فارغ مدان اسیر غمت را
خموش می نشد ار می رسید ناله به جایی

طبیب گو قدمی بر سر مریض بفرما
رسید وقتم اگر می دهی ز لطف دوایی

به دست تست حیات و هلاک عامی و عارف
که با وجود توکس را نماند حکمی و رایی

تو گوش دار دلم را کت آمد از پی محمل
که کس به ناقه از این خوبتر نبسته درایی

چو زلف زار دراز و سیاهی ای شب هجران
چرا به سر نرسیدی اگر نه روز جزایی

علاج صید هوایت نه دام بود و نه گلشن
که ناله می کند این مرغ هر نفس به نوایی

ز خوان نعمتم ای شه مران چه می شود آخر
اگر شود متنعم به دولت تو گدایی

صفایی از تو ننالد به کس اگر چه تو کافر
به عمد خون مرا ریختی بدون خطایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.