۱۰۳ بار خوانده شده

بند ۴۶

بگشای چشم و قافله را در گذار بین
ما را چو عمر از در خود ره سپار بین

از سینه ها خروش به جای جرس شنو
از دیده ها سرشک به جای قطار بین

این بسته را پیاده نگر بر رکاب عیش
و آن دسته را به خیل خشونت سوار بین

زنجیر و غل به گردن و بازوی پور و دخت
سر در کمند چون اسرای تتار بین

جای جهاز و محمل سیم و جلیل زر
از رنج و تاب ناقه ی ما زیر بار بین

آوای ساربان خصیم از یمین شنو
غوغای کاروان اسیر از یسار بین

در دیده ها بنات نبی را میان خلق
جای نقاب گرد عزا برعذار بین

یک سو تظلم از پسر ناتوان شنو
یک ره تحکم از سپه ی نابکار بین

در قتلگاه برسر بالین خویشتن
از اهل بیت شور نشور آشکار بین

برخی به خواهران تبه خانمان نگر
لختی به دختران سیه روزگار بین

یک لحظه برسکینه ی آسیمه سر بپای
یک ذره برزبیده ی محزون زار بین

دل ها ز بس ضعیف و دواهی ز بس قوی
اینک به مرگ خود همه را خواستار بین

ما را چنان غم از همه سو در میان گرفت
کز ضبط پا و سر، سر و پا برکنار بین

ما زندگی کنیم و تو خسبی به خون و خاک
وارونه بازی فلک کج قمار بین
پس برزمین فتاد و زمانی گریست سخت
کای پادشاه ساخته از خاک تاج و تخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بند ۴۵
گوهر بعدی:بند ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.