هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد و رنج گوینده سخن میگوید. او از روزگار ناسازگار، دوری از عزیزان، رنجهای روحی و جسمی، و بیعدالتی زمانه شکایت دارد. همچنین، به عشق به اهل بیت و غمهای مربوط به آنها اشاره میکند. در پایان، گوینده از یتیمان و بیپناهان یاد میکند و دردهای آنها را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج و اندوه ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین باشد.
بند ۴۷
برخیز و وضع حال من از روزگار بین
با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین
با آنکه در زمانه خود امروز مرکزم
بیرون در ز دایره ام حلقه وار بین
گه از رضا چو تن به زمین با سکون نگر
گه از قضا چو سر به سنان بی قرار بین
از تابش غم خود و اصحاب و اهل بیت
چون شمع آتشم همه در پود و تار بین
عطشان تو جان سپردی و با کام خشک و تر
عذب فرات را به لبم زهرمار بین
در خور نبود رفع عطش را وگرنه ز اشک
برخیز و جیب و دامن من جویبار بین
بی چهر و قامت گل و سروم به باغ و جوی
بردل خدنگ بنگر و بردیده خار بین
باقی گذاشت کافکندم از در تو دور
بد عهدی زمانه ناسازگار بین
اولاد خویش را که خود اهل مودتند
خورد و درشت و دخت و پسر خوار و زار بین
از خال و خط و زلف جوانان ساده روی
دامان دشت ماریه را پر نگار بین
وز خون نو خطان خداخوان خاک خفت
چون طرف باغ بادیه را لاله زار بین
این خیل داغ دیده ی هجران کشیده را
سوی مزار مادر خود ره سپار بین
زن ها و خواهران و یتیمان خویش را
چون اشک دل ز دیده روان زین دیار بین
از صدمه پیاده روی ها برهنه پای
پای برهنگان یتیمت فگار بین
چون قطع جان و دل به رضا زان بدن نکرد
گفت این مقاله دیگر و قطع سخن نکرد
با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین
با آنکه در زمانه خود امروز مرکزم
بیرون در ز دایره ام حلقه وار بین
گه از رضا چو تن به زمین با سکون نگر
گه از قضا چو سر به سنان بی قرار بین
از تابش غم خود و اصحاب و اهل بیت
چون شمع آتشم همه در پود و تار بین
عطشان تو جان سپردی و با کام خشک و تر
عذب فرات را به لبم زهرمار بین
در خور نبود رفع عطش را وگرنه ز اشک
برخیز و جیب و دامن من جویبار بین
بی چهر و قامت گل و سروم به باغ و جوی
بردل خدنگ بنگر و بردیده خار بین
باقی گذاشت کافکندم از در تو دور
بد عهدی زمانه ناسازگار بین
اولاد خویش را که خود اهل مودتند
خورد و درشت و دخت و پسر خوار و زار بین
از خال و خط و زلف جوانان ساده روی
دامان دشت ماریه را پر نگار بین
وز خون نو خطان خداخوان خاک خفت
چون طرف باغ بادیه را لاله زار بین
این خیل داغ دیده ی هجران کشیده را
سوی مزار مادر خود ره سپار بین
زن ها و خواهران و یتیمان خویش را
چون اشک دل ز دیده روان زین دیار بین
از صدمه پیاده روی ها برهنه پای
پای برهنگان یتیمت فگار بین
چون قطع جان و دل به رضا زان بدن نکرد
گفت این مقاله دیگر و قطع سخن نکرد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۴۶
گوهر بعدی:بند ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.