هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا یا یکی از شاعران عارف دیگر است که به بیان دردها و رنجهای روحی و عرفانی میپردازد. شاعر از جفاها، غمها و رنجهای خود سخن میگوید و از معشوق یا خداوند میخواهد تا به او نظر کند و دردهایش را ببیند. او خود را مانند باد، اشک، زخم و خاک توصیف میکند و از بیپناهی و تنهایی خود مینالد. همچنین، اشارههایی به مفاهیم عرفانی مانند قدس، پردهنشینان و روح قدس دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و توصیفات مانند زخم، خون و غم ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
بند ۴۸
کای کشته جفا سوی ما یک نظر ببین
ما را چو باد زین سرکو پی سپر ببین
بگشای چشم و پرده نشینان قدس را
سیاره سار گرد جهان در بدر ببین
این کاروان قافله سالار کشته را
پایی ز پیش و دل ز پس آسیمه سر ببین
خود را چو اشک دیده ی ما خاک شین بجوی
ما را چو زخم سینه ی خود خون جگر ببین
پویم به پای خوف و خورم خون دل به راه
اسباب زاد و راحله ام زین سفر ببین
هم خاک و خون مرا عوض آب و نان بیاب
هم اشک و رخ مرا بدل سیم و زر ببین
هر بامداد مائده ام لخت دل نگر
هر شامگاه ساقیه ام چشم تر ببین
در هر نفس که بی توکشم صد بلا به پای
در هر قدم که بی تو روم صد خطر ببین
این خواهران که روح قدس پرده دارشان
عریان اسیر طایفه ی پرده در ببین
دل سخت تر شد این همه را ز اشک و آه ما
بر کوه برق و بارش ما را اثر ببین
این خاندان که فرض شد اکرامشان به خلق
خواری کش از اراذل بی پا و سر ببین
بعد از قتال و غارت و اخراج و نفی و سلب
برما ستیز خصم جفاجو بتر ببین
سفر وجود خویش چو قرآن مندرس
اجزای آن گسیخته از یکدگر ببین
داغ درون ما به غم خویش برشمار
از زخم های خویش یکی بیشتر ببین
ز انبوه غم نهاد دگرباره رخ به خاک
نالید و گفت وا ابتا روحنا فداک
ما را چو باد زین سرکو پی سپر ببین
بگشای چشم و پرده نشینان قدس را
سیاره سار گرد جهان در بدر ببین
این کاروان قافله سالار کشته را
پایی ز پیش و دل ز پس آسیمه سر ببین
خود را چو اشک دیده ی ما خاک شین بجوی
ما را چو زخم سینه ی خود خون جگر ببین
پویم به پای خوف و خورم خون دل به راه
اسباب زاد و راحله ام زین سفر ببین
هم خاک و خون مرا عوض آب و نان بیاب
هم اشک و رخ مرا بدل سیم و زر ببین
هر بامداد مائده ام لخت دل نگر
هر شامگاه ساقیه ام چشم تر ببین
در هر نفس که بی توکشم صد بلا به پای
در هر قدم که بی تو روم صد خطر ببین
این خواهران که روح قدس پرده دارشان
عریان اسیر طایفه ی پرده در ببین
دل سخت تر شد این همه را ز اشک و آه ما
بر کوه برق و بارش ما را اثر ببین
این خاندان که فرض شد اکرامشان به خلق
خواری کش از اراذل بی پا و سر ببین
بعد از قتال و غارت و اخراج و نفی و سلب
برما ستیز خصم جفاجو بتر ببین
سفر وجود خویش چو قرآن مندرس
اجزای آن گسیخته از یکدگر ببین
داغ درون ما به غم خویش برشمار
از زخم های خویش یکی بیشتر ببین
ز انبوه غم نهاد دگرباره رخ به خاک
نالید و گفت وا ابتا روحنا فداک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۴۷
گوهر بعدی:بند ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.