۹۳ بار خوانده شده

بند ۵۵

نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد
یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد

در رسم این رزیه قلم را بنان شکست
یا خود بنان ز فرط قصور از زبان فتاد

رخت از جهان کشید برون عیش ایمنی
ز اول که نام کرببلا در جهان فتاد

تنها نه آسمان و زمین در همند و بس
این غم نصیب جان مکین تا مکان فتاد

این دود دیده کوب بهر دودمان وزید
وین رودخانه روب بهر خاندان فتاد

این تاب بهره ی تن آزاد و عبد گشت
وین داغ قسمت دل پیر و جوان فتاد

آمد غم تو بر همه ذرات منقسم
تنها همین نه سهم زمین یا زمان فتاد

زین صلح و جنگ و لوله در وحش و طیر ماند
زین نام ننگ غلغله در انس و جان فتاد

خوش میزبان که جای میش خون به جام ریخت
با میهمان خویش عجب مهربان فتاد

شرع کنار رزمگه آب از دم سیوف
این آبگه شریعه ی آن کاروان فتاد

گلشن به باد رفتش و گل ها به خاک ریخت
زین روضه داغ قسمت آن باغبان فتاد

زین غم درید سینه فلک جای پیرهن
وین رخنه آیتی است که در کهکشان فتاد

یک باره مغز و پوست سراپای ملک سوخت
گویی زبان غمش از تن به جان فتاد

با حق به عهد دولت باطل چه ها رسید
بریک بهار آفت چندین خزان فتاد
تا کربلا ز شام یزید آتشی فروخت
کز یک شراره یثرب و بطحا تمام سوخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بند ۵۴
گوهر بعدی:بند ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.