بند ۶۸

بر تشنه کامیش نه همین بحر و بر گداخت
گیتی تمام زیر و زبر خشک و تر گداخت

تنها فرات ز آتش خجلت بر او نسوخت
از شرم وی محیط همی تا شمر گداخت

دریا و رود از دم وی برمدر گریست
صحرا و کوه از غم او برحجر گداخت

ثابت به جای خود ز سها تا سهیل سوخت
سایر به پای خود ز زحل تا قمر گداخت

این آتش از چه خاست که تا شعله برکشید
ذرات ملک جمره صفت سر به سر گداخت

از فرقه تا ردا همه را تار و پود سوخت
از صعوه تا هما همه را بال و پر گداخت

کیهان به کید عشق بتان را بهانه کرد
عشاق تن به تن همه را آن شرر گداخت

از تیشه ی تحسر و تأثیر سوگ اوست
فرهاد اگر به سر زد و مجنون اگر گداخت

اصناف خلق، دیو و پری تا بهیمه سوخت
افراد نوع جن و ملک تا بشر گداخت

حیوان خود از نبات و نبات از جماد بیش
انسان ز جن و جن ز ملک سخت تر گداخت

تنها به خوف خواهر و دختر نخورد خون
هم سوخت بر برادر و هم بر پسر گداخت

بر خواهران خوار غریبش کمر خمید
بر دختران خرد یتیمش جگر گداخت

برآن نساء یاره و سنجوق سیم سوخت
برآن بنات خاتم و خلخال زر گداخت

آن بزم را که سقف و زمین عرش و فرش بود
از اشک و آه زیر فرو شد زبر گداخت
از کج مداری فلک این فتنه راست شد
درباره ی حسین، آنچه خواست شد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بند ۶۷
گوهر بعدی:بند ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.