۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱ - خواجه حافظ فرماید

مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد
در جواب او

گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد
نه قبائیست که گویند بهائی دارد

مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس
که قبای مله بیصوف صفایی دارد

طیلسان صوفی ارمک بود از بند قیش
وزگلیم عسلی نیز ردائی دارد

خوش گرفتند بسنجاب زمستان خرگاه
دولتی انکه چنین آب و هوائی دارد

در بر شاهد ما اطلس والا نگرید
چاک در دامن او راه بجائی دارد

غیر ششماه کتان تاب نیارد در بر
بنده ارمک خویشم که وفائی دارد

خرقه پوش ارچه شد از مفرش و مرکب عاری
خوب و مرغوب جرزدان و عصائی دارد

نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر
پادشاهی که بهمسایه گدائی دارد

پر بدستار طلا دوز نگه کن قاری
کانکه بنهاده بسر فر همائی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰ - امیر حسن دهلوی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲ - و من نوادر طبعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.