۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲ - و من نوادر طبعه

مله را آستر خسقی و والا نرسد
همه کس را بجهان منصب والا نرسد

کس نپوشید ببالای قبا پیراهن
انکه را زیر بود جای ببالا نرسد

جامه صوف کتان گرچه بریسد باریک
کومخوان نقش که در حسن بکمخا نرسد

دگمهائی که نهادند بمشکین والا
حقش آنست که لولوست بلالا نرسد

پیش جیب و یقه صوف مربع نازم
گرچه بر دامن او دست تمنا نرسد

اینچنین جوز گره کان زمعانی بستم
دانم از بخت بد ارزانکه بجوزا نرسد

قاری این شعر که در البسه درمیبافی
بمعانی تو هر بی سرو بی پا نرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱ - خواجه حافظ فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳ - مولانا حافظ فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.