۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳ - شیخ سعدی فرماید

دوش بی روی تو آتش بسرم بر میشد
آبم از دیده همیرفت و زمین ترمیشد
در جواب او

جیب اطلس چو پر از کشمه عنبر میشد
جامها جمله ازان نفحه معطر میشد

سحر آشفته چو برخاستم از جامه خواب
جامه میجستم و دستار بهم بر میشد

در عروس تتق حجله نظر میکردم
پیش چشمم در و دیوار مصور میشد

علم زر بسر آنروز که دستار نمود
دید دل کش خرد و صبر در آنسر میشد

سوخته جبه شب برد وبمن گفت صباح
دوش بی روی تو آتش بسرم بر میشد

از سرم فوطه جدا مانده و بادم زده بود
وز دماغ آب همی رفت و زمین تر میشد

دیدم ایجامه سحر کوی گریبان ترا
سینه از مهر تو چون صبح منور میشد

ورق اطلس و والای تو دیدم قاری
پیش او دفتر گل جمله مبتر میشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - مولانای رومی فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - مولانا حافظ فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.