۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸ - خواجوی کرمانی فرماید

ایا صبا گرت افتد بسوی دوست گذار
نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار
در جواب او

بارمک ارفتدت ایسجیف صوف گذار
نیازمندی زردک بکو بآن دلدار

چو کرد دامن او گیر وانگهی بلباس
پیام پنبه ادا کن سلام او بگذار

بگویش ای قد بالا دراز و پهناتنک
فراخ آستی و یقه پهن صوفی وار

بجای شمعی و بیرم مرا رسد ریشه
زهی زمانه بد مهر و دور ناهموار

بگو منال بر اطلس ز سوزن خیاط
گل طری نتوان چید جز زپهلوی خار

بغیر جامه والای قالبک زده نیست
نگار لاله رخ مشک خال سیم عذار

فراقنامه مدفون چو خواند مخفی شست
خط سیاه بآب خشیشی از طومار

زیمن کلفتن و بیرم طلادوزی
علم شدیم و سر آمد بشیوه اشعار

بوصف گوی در پیشواز کمخا ام
کنار و بر همه پر شد زلولو شهوار

چنین نفیس لباسی که طبع قاری بافت
نگاه دار خدایا زدزدو از طرار

ازان دراز چو کرباس اینغزل افتاد
که خواستم که بدوزم قبا بقد منار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷ - ناصر بخاری فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹ - شیخ کمال الدین خجندی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.