هوش مصنوعی:
در این متن، ایلچی از یلمه در حال فرار است و در راه، پیراهنی را میگیرد. او اظهار میکند که جانش را از دست داده و باید آن را به رفیقش بسپارد. همچنین، او از سختیها و شکنجههایی که از سوی یلمه متحمل شده، سخن میگوید و از روزهایی که با ننگ گذرانده، یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و تراژیک است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، اشاره به شکنجه و ننگ میتواند برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
بخش ۱۱ - در گریختن ایلچی از بند صوف
بهنگام خفتن یکی پیش بند
گریزاند ایلچی یلمه زبند
گرفتند پیراهنی در طریق
که باید بدادن بدست رفیق
بگفتا مرا خود نماندست جان
زدست شکنج ولت گازران
من از یلمه بودم همیشه بتنگ
گذشتی همی روز نامم بننگ
گریزاند ایلچی یلمه زبند
گرفتند پیراهنی در طریق
که باید بدادن بدست رفیق
بگفتا مرا خود نماندست جان
زدست شکنج ولت گازران
من از یلمه بودم همیشه بتنگ
گذشتی همی روز نامم بننگ
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰ - در بند کردن قباکه بایلچیکری آمده بود و غضب نمودن
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - مثل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.