۱۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲

حق دمید اندر تن آدم نفس
زین جهت آدم بحق شد هم نفس

از ملایک سر آدم را نهفت
کی زند حق پیش نامحرم نفس

حق از آن نفسی که در آدم دمید
زد ز جان عیسی مریم نفس

بنده شد عالم بیکدم بیدرنگ
صبح چون زد نیر اعظم نفس

باغ از باد صبا شد مشکبار
چون زد اندر زلف خم در خم نفس

گفت درجان دوش حی لایموت
هست از ما زنده خرم نفس

کوهیا تا چند از این قیل و مقال
پس مزن در پیش لا اعلم نفس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.