۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

کس نخوابد تا به صبح از ناله ی من هر شبا
هر شب از بس تا به صبح از درد گویم یا ربا

زلف بر روی تو بینم عقرب است اندر قمر
پس منجم از چه گوید شد قمر در عقربا

همچو من کوکب شناس امروز در عالم مجو
بس که هر شب تا سحرگه می شمارم کوکبا

ناصح از عشق تو منع ما کندآگاه نیست
ز اینکه غیر از عشق رویت نیست ما را مذهبا

پادشاه هفت اقلیم ار شود نبود چنانک
پاسبانی بر سر کوی تو گیرم منصبا

غیر حرف عشق دلبر نیست بر لوح دلم
از معلم یاد نگرفتم جز این درمکتبا

با وجود اینکه سیل اشک بگذشت از سرم
گوئی اندر آتشم از عشق آن بت از تبا

ز آن بلند اقبال در شیرین کلامی شهره شد
بس که می گوید حکایت زآن بت شکرلبا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.