۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

نگار من چو پی رقص از میان جهدا
چنان جهد که زعشقش دلم ز جان جهدا

جهد ز ابرو ومژگانش غمزه ها به دلم
چو تیر رستم دستان که ازکمان جهدا

ز دل به دیده مرا خون ز دیده بر رخ من
چنان که آب ز فواره ناگهان جهدا

دلم ز طره اومی جهد به عارض او
چوبلبلی که ز سنبل به ارغوان جهدا

شب فراق وی آهی که می کشم از دل
شراره آه دل من بر آسمان جهدا

عجب نه کز غم آن ترک آتشین رخسار
شرار آتشم از مغز استخوان جهدا

به حسن کی چو رخش ماه آسمان شود!
به رقص کی چو قدش سرو بستان جهدا

شرار آه جهد از دل بلند اقبال
مثال تیر شهابی که هر زمان جهدا

سزد که دعوی پیغمبری کنم در شعر
براق فکرت من چون به لامکان جهدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.