هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج خود می‌گوید و احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند. او از بی‌عدالتی روزگار و نبود یاور شکایت دارد و دلشکستگی خود را با تصاویری مانند شکسته‌شدن بال و پر، قفس، و خون دل به تصویر می‌کشد. در نهایت، از ناتوانی در ادامه شعر گفتن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند اندوه، تنهایی و ناامیدی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹

دردا که هیچکس نبود دادرس مرا
آوخ که یاوری نکند هیچکس مرا

دست قضا شکسته مرا بال و پر دگر
جا داده اند از چه به کنج قفس مرا

خون شددلم که جای هوس بود اندر او
جای هوس نمانده چه جای هوس مرا

چشمم ز خون دل چو لب یار گشته سرخ
تهمت مزن به مستی ومی ای عسس مرا

بس کن که خویش خسته تر از من شدی بسی
ای روزگار جور تو گر نیست بس مرا

هستم بلند اقبال اما چو بنگری
گردون نموده پست تر از خار وخس مرا

من شعر ز این سپس نتوانم رقم زدن
زحمت رسد ز بسکه همی از مگس مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.