هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد و آرزوی وصال معشوق را دارد. او از طبیب و خدا طلب درمان می‌کند و توصیف‌هایی از زیبایی‌های معشوق ارائه می‌دهد. همچنین، از ناتوانی خود در رسیدن به وصال سخن می‌گوید و از روز و شب نالیدن در عشق روی او یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۱

می دهی درد سرم چند ای طبیب
دردما را چاره باید ازحبیب

دستم از دامان وصلش کوته است
ای خدا یا وصل یا مرگ رقیب

روز و شب نالم ز عشق روی او
چون به گلشن در بهاران عندلیب

نی عجب چشمش گر از من برد دل
چشم مست اوبودعابد فریب

حیف کو دور از لب ودندان ماست
گو که به باشد زنخدانش ز سیب

یک نگه کرد وزمن شش چیز بود
دین ودل تاب وتوان صبر وشکیب

می سزد از پی فراقش را وصال
چون فرازی دارد از پی هر نشیب

همچو من نبود بلنداقبال کس
گر وصال او مرا گردد نصیب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.