۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

دل گشته در برم خون از طبع زودرنجت
افتاده درشکنجم از زلف پر شکنجت

از خالت اوفتادم در ششدر غم و رنج
تا بر سرم چه آید از نقش چار وپنجت

روی تو گنج حسن است مویت سیاه ماری
کان مار پاسبان است دایم به روی گنجت

با خویش گفته بودم ندهم دگر به کس دل
چون ضبط دل توان کرد با عشوه ها و غنجت

موی بلند اقبال از غم سفید گردید
دور از خط چو زنگار وز نقطه سرنجت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.