۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

شدآن پری به جلوه و ناگاه روببست
دیوانه ام نمودوبه زنجیر موببست

بس گفتگوز نقطه موهوم داشتیم
بر ما به یک کلام ره گفتگو ببست

از زلف وچشم وخال وخط آنشوخ دلفریب
را دل مرا زد وازچارسو ببست

دور از توخواستم خورم از می پیاله ای
چون یخ فسرده گشت ومرا درگلو ببست

دل از خدا همی طلب افتتاح کرد
دی می فروش چون سر خم وسبو ببست

گفتا که یامفتح الابواب افتتح
بر روی ما گشای دری را که او ببست

شد چون بلنداقبال اقبال او بلند
بر روی دل هر آنکه در آرزو ببست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.