هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه‌ای است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و نبودن در کنار او شکایت می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۸

عاشق روی تو صاحب نظری نیست که نیست
خاک درگاه توکحل بصری نیست که نیست

نه همی جلوه کند حسن تو در دیده من
جلوه گر حسن تو درخشک وتری نیست که نیست

نه من دل شده تنها ز غمت خون جگرم
خون ز عشق رخت اندر جگری نیست که نیست

نه همی من به رهت خاک نشین هستم وبس
صد چومن خسته به هر رهگذری نیست که نیست

دل آشفته رنجور من از زلف ورخت
شام در آه و فغان تا سحری نیست که نیست

خود ندانم ملکی یا پری و حور ولی
هستم آگه که غلامت بشری نیست که نیست

کاروان مشک ز چین از چه به شیراز آرد
درخم طره تومشک تری نیست که نیست

گاهی از حال من خون شده دل گیر سراغ
ناگه آگه شوی از من اثری نیست که نیست

با رقیبان منشین باده مخور بوسه مده
که برما ز تودایم خبری نیست که نیست

پیش تو بی هنر و پست بلند اقبال است
ورنه اورا به حقیقت هنری نیست که نیست

پادشه کرده مگر طبع مرا مخزن خود
که در او هر چه بخوانی گهر نیست که نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.