۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹

به پیش یار مرا هیچ اعتباری نیست
ز هیچ راه به کویش مرا گذاری نیست

فدای دوست نکردم چرا دل و جان را
چو من به جان و دل خود ستم شعاری نیست

دلم بگفت که برخیز وفکر کاری کن
جز اینکه خاک بریزم به فرق کاری نیست

کسی نمی دهدم باده بهر دفع خمار
ویا چومن همه مستند وهوشیاری نیست

به خیبر تن من الامان ز مرحب نفس
فغان که حیدر کرار و ذوالفقاری نیست

از آن زمان که شنیدم غفور وغفار است
چومن به این همه عصیان امیدواری نیست

مخوان حدیث ز دوزخ بر بلنداقبال
که پیش هجر رخ دوست چون شراری نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.