هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از موهای معشوق، بوی خوش، و بازی‌های عاشقانه یاد می‌کند و بیان می‌دارد که از عشق معشوق رنج می‌برد اما درمانی نمی‌خواهد. همچنین، شاعر از شیرینی لبان معشوق و تأثیر بوسه‌های او بر اقبال خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۴

داده شه فرمان که عطاران معافند از خراج
برده است از مشک وعنبر بسکه گیسویت رواج

راستی دانی که زلفت راستگردن از چه کج
از پریشانی به سیمت کرده پیدا احتیاج

خواب می دیدم شبی بازی به زلفت می کنم
روزها رفته است وآید بوی مشکم از دواج

بازی چوگان وگوخواهم که از پستان وزلف
ز آبنوس آورده ای چوگان و داری گوی عاج

خواهی ار دانی که از دست دلت چون شددلم
سنگی اند رچنگ آور بر زن او را بر زجاج

از تودارم زخم از آن مرهم نمی خواهم ز کس
از تو دارم درد از آن هرگز نمی جویم علاج

بارک الله بس که شیرین است شهد لعل دوست
شد بلند اقبال از یک بوسه محروری مزاج
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.